• خوش آمديد

    خدا رو شكر مراسم ما به خوبي و خوشي تموم شد. فقط اون قدر آرايشگرم بدقولي كرد كه يك ذره دير به مراسممون رسيديم و به قول نفسي رقصمون كم شد. اما از همه چيز راضيم. كاش ميشد يك بار ديگه تكرار بشه.باورم نميشه همه چيز به اين زودي تموم شد. انگار هنوز منتظريم تا تاريخ عروسي از راه برسه.
    من و نفسي جفتمون تا شنبه مرخصي هستيم . مونديم خونه حالش رو ميبريم. يك حالي ميده بعد اينهمه بدو بدو با آرامش خيال شبها بخوابي و صبحها هر موقع خواستي بدون استرس باغ و آتليه و آرايشگر و سفره عقد بيدار شي.
    يك حالي ميده يك روز درميون خونه خودت باشي يا بري خونه مادر شوهرت. فعلا همه تحويلمون ميگيرن و حسابي خوش ميگذرونيم.الان خونه مامان اينا هستم و از اونجا آنلاينم.
    بازم از همه دوستاي گلم تشكر ميكنم كه ما رو تنها نذاشتند و كلي اين مدت بهمون انرژي مثبت دادند. از صميم قلب براي دوستاي خوبم دعا ميكنم تا توي زندگيشون خوشبخت بشن .

  • درباره ما

    بعد از چیزی حدود ۱۰ روز غیبت امروز دوباره زندگی من از سر گرفته شد.

    بعد از چیزی حدود ۱۰ روز غیبت امروز دوباره زندگی من از سر گرفته شد.

  • با بهترين آرزوها

    خواهر خسرو میگفت نه به تو که از ۵ بیدار بودی و باید میرفتی آرایشگاه نه به خسرو که تا ۹ خواب بوده و هرچی بقیه میگفتن پاشو دیر میشه میگفته نه هنوز وقت زیاده !!

    ليلي و مجنون خسروي

    اینكه شاهد باشی همسرت با سرعت و شتاب،‌ همه سرازیری‌ها را طی می‌كند و تو در حاشیه‌ای، ‌یعنی با وجود اینكه همسرش بودی و هستی و شاید نزدیك‌ترین فرد زندگی، او درست مثل دیگران كه از بیرون شاهد رشد او هستند باید از پشت صحنه تماشاگر صعودش باشی، در ظاهر سخت به نظر می‌رسد.

    پريچهر و شهاب حسيني

    خیلی‌ها حتی با نگاهشان بارها از من پرسیدند كه تو چطور نشستی تا شهاب روزبه‌روز محكم‌تر بایستد. اما حقیقت برای من چیز دیگری است. با اوج گرفتن شهاب من خودم را می‌بینم كه رشد می‌كنم.

    محمد و رزيتا غفاري

    این رفاقت باعث می‌شود همیشه با هم صحبت كرده و درددل می‌كنیم، با هم بحث داشته باشیم و از طریق زنده نگاه داشتن این ارتباط هیچ وقت اجازه نمی‌دهیم زندگی‌مان به كسالت و روزمرگی دچار شده و برایمان عادی شود.

    احترام برومند
  • در ارتباط باشيم

    فرم تماس با موفقيت ارسال شد. بزودي با شما در ارتباط خواهيم بود
    نام:
    ايميل:
    پيام:
  • حفظ حريم خصوصي

    چه اطلاعاتی در اینجا ردوبدل می شود

    زمانیکه شما هر سایتی را مشاهده می کنید، اطلاعات معینی از شما به طور اتوماتیک جمع آوری می شود. ما نیز به ازای هر بیننده سایت این سایت، بصورت اتوماتیک اطلاعاتی درباره کامپیوتر فرد و بازدید او از سایت جمع آوری کرده و ذخیره می نماییم.
    چنانچه وارد سایت ما شوید، صفحاتی را بخوانید، یا چیزهایی را download نمایید، اینها اطلاعاتی هستند که جمع آوری می کنیم.
    زمانیکه شما وارد سایت ما می شوید، اطلاعاتی غیر از اینهایی که گفته شد از شما جمع آوری و ذخیره نمی نماییم، مگر اینکه خود شما بخواهید که اطلاعات دیگری در اختیارمان بگذارید. مثلا اینکه شما فرمی را در سایت پر کنید که شامل اطلاعاتی از قبیل ایمیل، اسم و سن شما باشد و آنرا submit نمایید.

  • صفحات عمومي ديگر

    صبح آخرین یکشنبه سال است.

    نشستم پشت میزم توی اداره . از موقعیت خلوتی اداره استفاده میکنم. هم می نویسم و هم از پنجره بیرون رو تماشا میکنم. قطره های درشت بارون که به شیشه برخورد میکنند صدای قشنگی ایجاد کردند. از اون صداها که ادم رو وسوسه میکنه برگرده توی رختخواب و تو این هوای ابری بارونی چرتش رو کامل کنه.

    اومدن بهارو حتی از این روزنه ۲*۳ متر هم میشه احساس کرد.

    چمنهای فضای سبز روبروی اتاقم که تا دیروز زرد زرد بودند امروز به رنگ سبز در اومدن و جوونه زدند. هیچ حس کردید که داریم به همین راحتی دوباره یک سال بزرگتر میشیم. نمیدونم چرا بچه که بودیم و همه آرزومون پا توو کفش بزرگترا کردن بود زمان این قدر تند نمیگذشت. حالا که بزرگ شدیم و میخواهیم دیر پیر شیم روزها عین برق و باد میان و میرن.

    فکر هم نمیکنم اگه میرفتم با این شلوغی بازار چیز خوبی دستم رو میگرفت.

    از اونجایی که من به خرید عید اعتقادی ندارم و فکر میکنم آدم هر موقع چیزی رو احتیاج داشت یا خوشش اومد باید بخره به خرید عید نرفتم. البته فکر هم نمیکنم اگه میرفتم با این شلوغی بازار چیز خوبی دستم رو میگرفت. برای پاگشاهایی که بعد از عید احتمالا شروع میشه یکی دو تا بلوز می خواهم بخرم که اونم الان وقتش نیست. متنفرم از خرید کردن توی جاهای شلوغ . هم پول بدی هم فروشنده حوصله جواب دادن بهت رو نداشته باشه. هم کلی تنه نوش جان کنی هم آخرش بری خونه و ببینی خداییش این اون چیزی که می خواستی نیست. خیلی زور داره.